مردی برای گذراندن تعطیلات به جزیره کیش رفت . همسرش در یک سافرت کاری
بود و قرار بود فردای آن روز در جزیره کیش به او بپیوندد . مرد وقتی به هتل رسید
تصمیم گرفت برای همسرش یک ایمیل کوتاه بفرستد و خبر رسیدنش را به او اطلاع
دهد .
کامپیوترش را راه انداخت و پس از وصل شدن به اینترنت نامه ای به همسرش
از طریق ایمیل فرستاد .
متاسفانه در هنگام تایپ کردن نشانی یک حرف را اشتباه وارد کرد و نامه به جای
این که به همسرش برسد به نشانی ایمیل خانم نسبتا سالخورده ای که روز
قبل همسرش را از دست داده بود رسید .
هنگامی که این خانم ایمیل هایش را نگاه می کرد چشمش به این ایمیل افتاد
اندکی خیره ماند سپس جیغ کشید و به زمین افتاد . افراد خانواده اش با شنیدن
صدای جیغ او به سرعت به اتاقش رفتند و دیدند او بی حال روی زمین افتاده است .
آن ها به صفحه نمایشگر کامپیوترنگاه کردند و این متن را روی آن دیدند :
همسر عزیزم من همین الآن رسیدم و جا گرفتم . همه چیزا برای آمدن فردای تو
آماده است .
توی کابینت های بالایی آشپزخانه دنبال ماهیتابه می گردن ، تو کابینت های پایینی
آشپزخانه دنبال ماهیتابه می گردن ، و سرانجام پیداش می کنن .
ماهیتابه رو روی اجاقف می گذارند و توی ماهیتابه روغن می ریزن ، توی یخچال دنبال
تخم مرغ می گردن ، یه دونه پیدا می کنن .
دنبال کبریت می گردن کبریت رو پیدا می کنن ، اجاق گاز رو روشن میکنن ، بوی سرکه
همراه دود آشپزخونه رو برمی داره . ماهیتابه رو می شورن ( بگو چرا روغنش بوی ترشی
می داده ) .
ماهیتابه رو روی اجاق می ذارن و توش روغن واقعی می ریزن . تخم مرغی رو که از روی
کابینت سر خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک می کنن ، لباس می پوشن
می رن سراغ بقالی سرکوچه و ۲۰ تا تخم مرغ می خرن و بر می گردن ،تلوزیون رو روشن
می کنن و صداش رو زیاد می کنن ، روغن سوخته رو می ریزن توی سطل و دوباره روغن
توی ماهیتابه می ریزن . تخم مرغ ها رو می شکنن و توی ماهیتابه می ریزن ، دنبال نمکدان
می گردن و ...
املت آماده رو جلوی تلوزیون می خورند .