آسمان شب

آسمان تنها تفرجگاه مردم کویرنشین است .

آسمان شب

آسمان تنها تفرجگاه مردم کویرنشین است .

فقر

روزی یک مرد ثروتمند ، پسر بچه کوچکش را به ده برد تا 

 

به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند ،  

 

چقدر فقیر هستند . آن دو یک شبانه روز در خانه محقر  

 

یک روستایی مهمان بودند . در راه بازگشت و در پایان سفر  ، 

 

مرد از پسرش پرسید : چه چیز از این سفر یاد گرفتی ؟ 

 

پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت : فهمیدم که ما  

 

در خانه یک سگ داریم و آنها چهارتا . ما در حیاطمان یک 

 

یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد . 

 

ما در حیاتمان فانوس های تزیینی داریم و انها ستارگان را 

 

دارند . حیاط ما به به دیوارهایش محدود می شود اما 

 

باغ انها بی نهایت است .  

 

با شنیدن حرف های پسر زبان پدر بند آمده بود . بعد  

 

پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر ، تو به من نشان 

 

دادی که چقدر فقیر هستیم . 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
لیلا شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 17:15 http://www.rittta.blogsky.com

داستانک فوق العاده زیبایی بود چیز زیادی یاد گرفتم

سحر شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 23:14 http://www.shahreshab.blogsky.com

سلام ازینکه به من سر زدید ممنونم.وبلاگ قشنگی دارید.خسته نباشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد