آسمان شب

آسمان تنها تفرجگاه مردم کویرنشین است .

آسمان شب

آسمان تنها تفرجگاه مردم کویرنشین است .

کار کردن

پسر کوچکی وارد مغازه ای شد جعبه نوشابه را به سمت تلفن  

  

هل داد روی جعبه رفت تا دستش به دکمه ها برسد و شروع کرد  

 

به گرفتن شماره . 

 

مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد ... . 

 

پسرک پرسید : خانم ، می تونم خواهش کنم که کاراتون رو به  

 

من بسپارید . 

 

زن پاسخ داد : کسی که الان است کارها را برایم انجام می دهد. 

 

پسرک گفت : خانم من این کار رو با نصف قیمت برایتان انجام می دم . 

 

زن در جوابش گفت که الان از کار آن فرد کاملا راضیم . 

 

پسرک بیشتر اصرار کرد و گفت پیشنهاد داد : خانم من پیاده رو و 

 

جدول جلوی خانه را هم برایتان تمیز می کنم در این صورت شما  

زیباترین جدول را در کل شهر خواهید داشت . 

 

اما بازهم پاسخ زنمنفی بود . 

 

پسرک درحالی که لبخندی بر لب داشت گوشی را گذاشت . 

 

مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت  

 

و گفت : پسر جان از رفتارت خوشم آمد ، به این سبب که  

 

روحیه خاص و خوبی داری ،‌ دوست دارم کاری کاری به تو بدهم . 

پسر جواب داد : نه ممنون ، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم . 

من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کنم . 

 

 

    

نظرات 1 + ارسال نظر
لیلا شنبه 27 تیر 1388 ساعت 23:38 http://www.rittta.blogsky.com

سلام
داستان جالبی بود . با کمال میل حاضر به تبادل لینک هستم فقط بگو با چه نامی تا لینک کنم . شما هم با عنوان ترا من چشم در راهم لینک کن اگه دوست داشتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد